اواخر مهرماه پارسال بود که تصمیم گرفتم برم دندونپزشکی و قبل از اینکه فکر بچه ی دوم بکنیم دندونهام رو درست کنم.

من از اون کسانی هستم که روزی دوبار مسواک می زد ولی یه دندون سالم توی دهنش نبود:))

خب علتشم واضحهمن خیلییی چیزای شیرین می خورم یا بهتره بگم می خوردم

خلاصه خانوم دکتر فرمودن یه عکس کامل از کل دندونام براشون ببرم.

و ایشون به صراحت فرمودند با این دندونات بی خود می کنی می خوای باردار بشی:))

و ما شروع کردیم به مرور دندونام رو عصب کشی،جراحی،ترمیم و حتی کشیدیم :))

خلاصه دندونام ظاهر خوبی داشت ولی از درون داشت می ترکید.مثل همون آدمایی که لبشون خندونه ولی دلشون خونه:))

القصه این دوره ی دندون درست کردن به طور افتان و خیزان ادامه داشت تااا امروز:))

و به حول و قوه ی الهی امروز با کشیدن بخیه های دندون عقل جراحی شده این دوره از نظر من به پایان رسید:))

البته از نظر خانم دکتر هنوز دندونهایی دارم که بهتره ترمیم بشن قبل از این که حالشون بد بشه ولی من میگم بذار باشن که از ترس خراب شدنشون کمتر قند و شیرینی بخورم و اینجوری هم مراقب دندونام باشم و هم مراقب خورد و خوراکم:))


خانوم دکتری که پیششون میرفتم خیلی مذهبی بودن،از اون مذهبی ها که حتی دست به ابروهاش نمیزنه فقط بخاطر این که بعضی از مراجعینش آقا هستند و مجبوره صورت به صورت روی دندوناشون کار کنه. 

امروز هم که رفتم اونجا منشی خانوم دکتر برام چای و شاخه نبات و شکلات آورد و وقتی پرسیدم چرا امروز پذیرایی می کنید گفت دستور خانوم دکتره به مناسبت تاج گذاری امام زمان⁦^_^⁩

گرچه وقتی می رفتم می گفتم برم که دیگه برنگردم به دندونپزشکی ،اما گمونم دلم برای خانوم دکتر خیلی تنگ بشه⁦^_^⁩


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها