خونه ی خواهرم بودم که داشت می گفت راضیه شروع کرده به تهذیب نفس و غیبت کردن رو کنار گذاشته و.

گفتم چی شده که تصمیم گرفته خودش رو تغییر بده ،.

گفت کتاب زینب کمایی رو خونده و تصمیم گرفته خودسازی کنه

اومدم خونه .نت وصل شد و شروع کردم به سرچ در مورد زینب.

و بعد میخکوب شدم روی شخصیت این دختر

از بین نوشته ها رسیدم به لینک مستندش.

و بعد مستند رو دیدم و اشک ریختم و اشششک ریختم که خدایا این دختر چهارده ساله چطور به این همه معرفت رسیده؟.از خودم که تو این سن هیچی نشدم دلم گرفت

از این که یه دختر بچه توی دست نوشته هاش از رسیدن به پوچی دنیا نوشته بود و من هنوز این موضوع رو عمیق درک نکردم زانوهای افکارم لرزید.

از این که اون دختر توی اون سن و سال مرتب یادش بود که بالای نوشته هاش بنویسه او می بیند و من هنوز باور نکردم که او می بیند شونه های افکارم لرزید

و از این که اون دختر توی اون سن و سال دفتر خودسازی داشته و من توی این سن و سال ندارم همه ی افکارم لرزید و فرو ریخت

من حالا حالا ها باید بِدواَم تا برسم به گرد پای زینب ها

زینبی که تو اون سن کم اونقدر بزرگ بود که منافقین تاب نیاوردند و تو اون سن کم با چادرش شهیدش کردند.


مستند من میترا نیستم


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها