دی ماه سال نودو پنج بود که دوستم مریم این فایل صوتی که الان میذارم رو برام فرستاد

یادمه اون شب بعد از شنیدنش لبخند از روی لبم نمی‌رفت و همه ش توی دلم احساس میکردم باید دنیامو تغییر بدم،باید نگاهمو تغییر بدم،افکارمو تغییر بدم.

اون روزا یه دنیای ساده و بی هیجان داشتم،مثل خیلی ها با این که غصه ی عمیقی نداشتم اما دوست داشتم غم انگیز بنویسم،.نوشته هام کم کم داشت میشد شبیه نوشته های صادق هدایت.

دنیا چیز تازه ای نداشت برای رو کردن،نه خوشی طعمی داشت و نه غصه رنگی.

یه دنیای خاکستری مثل دنیای خیلی از کسایی که اینجا می نویسند.

اما این فایل برای من یه تلنگر بود

یه تلنگر برای این که بفهمم این دنیا اصلنِ اصلا اون چیزی که من می بینم نیست.

بعد از این فایل رفتم دنبال کشف توانایی های انسان،رفتم دنبال کشف علت اشرف مخلوقات بودن و کشف این که چرا انسان باید خلیفه ی خدا روی زمین باشه.

و الان من حتی حاضر نیستم لحظه ای برگردم به روزهایی که اونقدر انسان بودن توی ذهنم حقیر بود که فکر میکردم تموم زندگیم یه اتفاقه و من قدرت کنترل هیچ شرایطی رو ندارم.

 

نمیخوام زیاده گویی کنم چون بهم ثابت شده نمیشه با حرف یک سری چیزها رو به کسی تحمیل کرد و گفت این خوبه یا بده

دوستم مریم با ذوق این فایل رو به من داد چون رزق من بودمنم اینجا میذارم شاید رزق کسی باشه.

ممکنه کسی گوش کنه و احساس خاصی بهش دست نده ،ممکنه کسی بخاطر کیفیت پایینش حوصله ی گوش کردنش رو نداشته باشه،ممکنه از نظر کسی حرف‌های جالبی نزنه ،پس رزق اونها نمیتونه باشه ولی ممکنه کسی  هم مثل من بارها بهش گوش کنه و لذت ببره و خسته نشه وممکنه واسه کسی یه تلنگر باشه واسه رفتن و کشف کردن خودش

++کیفیت فایل خیلی پایینه چون از روی ویدئوش گمونم ضبط شده،پس یا گوشتون رو باید بچسبونید به گوشی یا صدای کامپیوتر رو خیلی بالا ببرید و یا از هندز فری و هدفون استفاده کنید:)

البته گوشتون که عادت کنه دیگه راحت می‌شنوید ، فقط اولش یکم سخته:))

 

 

 


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها